امروز
"امروز"
یه وقتایی تو این دنیا میرسه که واقعا کم میاری و میگی کجا برم حرفامو فریاد بزنم!؟!
به خودت میای و میبینی هیچ جایی رو نداری.یادت میاد یه موقعه ای،یه وبلاگی داشتی که توش
حرفای دلتو تو جمله های قشنگ میگنجوندی و یه ذره راحت میشدی.
اومدم تا بنویسم تو این وبلاگی که فک کنم کسی دیگه سراغشو نمیگیره.
امروز یکی از اون روزهایی بود که خیلی ها ناخواسته یا خواسته با حرفاشون دردامو یادم
انداختن...!از اون روزایی که دوست دارم تنها باشم و کاری به کارم نداشته باشن!
از اون روزایی که تا صبح با خدا کلنجار میرم و میگم اگه این دردا نبود خیلی خوب میشد
زندگی من!
امروز از خیلی ها دلگیر شدم...
امروز احساس اضافی بودن بهم دست داد!
امروز از خیلی ها بدم اومد!
امروز فهمیدم که شعور ذاتیه و به درس و تحصیلات نیست!!!!!!!!!
امروزفهمیدم که زندگی سخته...ومن باید از این سختی رد بشم، تا به جایی برسم که همه ی اونایی
که منو کوچیک میدونن،از خودشون و افکارشون خجالت بکشن!!
امروز دلم شکست...اما بخشیدم.
امروز...روز سختی بود!
.
.
.
واینو از من داشته باش:آدم های ساده رو هیچ وقت احمق فرض نکن!
اینها خودشون نمیخوان که "هفت خط "باشن.
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:مرسی ممنونم