می دانم هر از گاهی دلت تنگ میشود ...
.
همان دل بزرگی که من در آن جای دارم ...
.
آنقدر تنگ میشود که فراموش میکنی من در آنم ...
.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش ...
.
من هنوز هستم ...
.
هنوز خدایت همان خداست ..
.
هنوز روحت ازجنس من است ...
.
اما من نمیخواهم تو همان باشی ...
.
تو باید از هر زمان بهتر باشی ...
.
نگران شکستن دلت نباش ...
.
میدانی ؟!؟! شیشه برای این شیشه است که قرار است بشکند ... ولی جنس آن تغییر نمیکند ...
.
و میدانی که من شکست ناپذیرم ...
.
و تو مرا داری ...
.
خدایت را... برای همیشه ...
.
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمان را نوازش میکند ...
.
چون هرگاه تنها میشوی مرا یافته ای ...
.
هرگاه بغضت نگذاشت صدای محکم و استوارت را بشنوم صدای شکسته شدن دیوار بینمان را شنیده ام ...
.
درست است مرا فراموش کرده ای اما من حتی سر انگشتانت راهم از یاد نبرده ام ...
.
دلم نمیخواهد غمت راببینم ... میخواهم شادباشی ...
.
من این را میخواهم و توهم میتوانی این را بخواهی ... خوشنودی پروردگارت را ...
.
من گفتم(و جعلنا نومکم سباتاً(خواب را برایتان مایه ی آرامش قرار دادیم )
.
و هرشب که میخوابی روحت را نگاه میدارم تا تازه شود ...
.
دستان مهربانم قلبت را میفشارد ...
.
شبها که خوابت نمیبرد و فکر میکنی تنهایی ...
.
اما من دل به دلت بیدارم ...
.
فقط کافیست خوب گوش بسپاری ...
.
و بشنوی ندایی که تو را فرا میخواند به زیستن ...
با عشق ...
نظرات شما عزیزان:
رویا.ب
ساعت23:13---16 بهمن 1392
شنیدم دلت برایم تنگ شده
اما در کناری در آغوش دیگری....
پاسخ:فدای تو عزیزی
شبنم
ساعت19:54---16 بهمن 1392
لایک زیبا بود عزیزم
پاسخ:مرسی عزیزم