دریاب مرا
از خدا خواستم عادت های زشت را تركم بدهد.
خدا فرمود:خودت باید آنها را رها كنی.
از او درخواست كردم فرزند معلولم را شفا دهد.
فرمود: لازم نیست، روحش سالم است؛
جسم هم كه موقت است.
از او خواستم لااقل به من صبر عطا كند.
فرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است.
عطاكردنی نیست، آموختنی است.
گفتم: مرا خوشبخت كن.
فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو.
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نكند.
فرمود:
رنج از دلبستگی های دنیایی جدا و به من نزدیک ترت می كند.
از او خواستم روحم را رشد دهد.
فرمود: نه تو خودت باید رشد كنی.
من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می كنم تا بارور شوی.
از خدا خواستم كاری كند كه از زندگی لذت كامل ببرم.
فرمود: برای این كار من به تو زندگی داده ام.
از خدا خواستم كمكم كند همان قدر كه او مرا دوست دارد، من هم دیگران را دوست بدارم.
خدا فرمود: آها، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد!
نظرات شما عزیزان:
ساده میشکنم ...
با یک تلنگر کوچک ...
.
.
.
این گونه نبودم ....
این گونه شدم !!!
پاسخ:بله
پاسخ:تشکر بابت نظر آقا حسین